English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
entitlement U مورد استحقاق
entitlements U مورد استحقاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
merit U استحقاق
meriting U استحقاق
merited U استحقاق
title U استحقاق
desertless U بی استحقاق
titles U استحقاق
merits U استحقاق
unearned U بی استحقاق
entitlements U استحقاق
entitlement U استحقاق
merits U لیاقت استحقاق
desert U استحقاق سزاواری
meriting U لیاقت استحقاق
merited U لیاقت استحقاق
deserting U استحقاق سزاواری
deserts U استحقاق سزاواری
unearned U بیش از استحقاق
titles U استحقاق سند
title U استحقاق سند
deserve U استحقاق داشتن
merit U لیاقت استحقاق
absence of right U عدم استحقاق
deserves U استحقاق داشتن
meritoriously U با داشتن استحقاق
meritoriousness U لیاقت استحقاق
rightful U حقیقی دارای استحقاق
indign U زننده بدون استحقاق
meriting U شایسته بودن استحقاق داشتن
merited U شایسته بودن استحقاق داشتن
deserve U لایق بودن استحقاق داشتن
merit U شایسته بودن استحقاق داشتن
merits U شایسته بودن استحقاق داشتن
deserves U لایق بودن استحقاق داشتن
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
You deserve it. U حق داری ( استحقاق آنرا داری )
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
open to question <adj.> U مورد شک
instances U مورد
cases U مورد
case U مورد
instance U مورد
inapposite U بی مورد
out of place U بی مورد
oportuneness U مورد
occurence U مورد
inopportune U بی مورد
unseasonably U بی مورد
objects U مورد
objecting U مورد
objected U مورد
object U مورد
indirect objects U مورد
direct objects U مورد
occasion U مورد
occasioned U مورد
occasioning U مورد
occasions U مورد
unseasonable U بی مورد
undue U بی جهت بی مورد
requirement U مورد نیاز
hold up <idiom> U مورد هدف
in dispute U مورد بحث
in no instance U در هیچ مورد
utilized U مورد استفاده
case studies U مورد پژوهی
cases U دعوی مورد
liable to prosecution U مورد تعقیب
usage U مورد استفاده
usages U مورد استفاده
undue U ناروا بی مورد
dubious U مورد شک مشکوک
fishy U مورد تردید
confutation U مورد تکذیب
noted U مورد ملاحظه
dubitable U مورد شک مشکوک
case analysis U تحلیل مورد
case U دعوی مورد
case U مورد غلاف
case study U مورد پژوهی
beloved U مورد علاقه
expectative U مورد انتظار
entitlements U مورد سزیدگی
savory U مورد پسند
opportuneness U مورد مناسب
object of transaction U مورد معامله
under disccussion U مورد بحث
objcetionable U مورد ایراد
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
mytaceous U از تیره مورد
myrtle berry U مورد دانه
myrtle U مورد سبز
collector's item U مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
sightly U مورد نظر
involved U مورد بحث
schreber case U مورد شربر
special case U مورد ویژه
to make observations [about] [on] U اندیشیدن [در مورد] [به]
received U مورد قبول
subject of hire U مورد اجاره
taken U مورد قبول
taken U مورد تحسین
to make observations [about] [on] U نگریختن [در مورد] [به]
myrtaceae U تیره مورد
happy [about] <adj.> U خشنود [در مورد]
entitlement U مورد سزیدگی
cases U مورد غلاف
In this case ( instance) . U دراین مورد
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
instance U لحظه مورد
savoury U مورد پسند
utilization U مورد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
using U مورد مصرف
laughing stock U مورد تمسخر
instances U لحظه مورد
exploitation [utilization] U مورد مصرف
usage U مورد مصرف
target audience U افراد مورد نظر
sales expectations U فروش مورد انتظار
special case U مورد خاص یااستثنایی
impugns U مورد اعتراض قراردادن
impugning U مورد اعتراض قراردادن
substrate U جزء مورد عمل
impugned U مورد اعتراض قراردادن
impugn U مورد اعتراض قراردادن
shebang U امر مورد علاقه
sub judice U مورد مطالعه دادگاه
persona grata U شخص مورد قبول
target price U قیمت مورد نظر
approve U توافق در مورد چیزی
intended saving U پس انداز مورد انتظار
to put to use U مورد استفاده قراردادن
to be in d U مورد ریشخندو استهزابودن
to admit of d U مورد بحث بودن
the matter in hand U موضوع مورد بحث
to decide [on] U تصمیم گرفتن [در مورد]
test town U شهر مورد ازمایش
conventional U مورد قبول عامه
to take into consideration U مورد رسیدگی قراردادن
approves U توافق در مورد چیزی
approving U توافق در مورد چیزی
target profit U سود مورد نظر
unregarded U مورد توجه قرارنگرفته
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
lime requirement U اهک مورد نیاز
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. U بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
floor space occupied U فضای مورد نیاز
expected value U ارزش مورد انتظار
expected price U قیمت مورد انتظار
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
To take into consideration. To consider. U مورد توجه قراردادن
neurasthenia U سر درد و حساسیت بی مورد
esteemed U فرد مورد احترام
expectation value U مقدار مورد توقع
it is of frequent U خیلی مورد دارد
object point U سمت مورد توجه
give evidence of U گواهی دادن در مورد
call on to the carpet <idiom> U مورد مواخذه قرارگرفتن
draw fire <idiom> U مورد انتقاد قرارگرفتن
draw fire <idiom> U مورد هدف بودن
make for U مورد حمله قراردادن
inappositely U بطور بیجایا بی مورد
man of confidence U شخص مورد اعتماد
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
man power U تعداداشخاص مورد استفاده
matter in hand U موضوع مورد بحث
hereon U در این مورد در اینجا
he won a high praise U مورد ستایش بسیارواقع شد
desired effects U اثرات مورد نظر
objective point U سمت مورد توجه
referent U مورد مراجعه ارجاعی
availabe time U زمان مورد قبول
as the case may be U تاچه مورد باشد
article of roup U اموال مورد حراج
referential U مورد مراجعه ارجاعی
anticipated profit U سود مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
analyte U ماده مورد تجزیه
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
agreement area U سطح مورد قرارداد
receptee U افراد مورد پذیرش
beatten zone U منطقه مورد اصابت
oppugn U مورد بحث قراردادن
contested area U منطقه مورد نزاع
out port U ساحلی مورد استفاده سر پل
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
capital employed U سرمایه مورد استفاده
polestar U هادی مورد توجه
policy options U انتخابهای مورد نظر
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
scrutinizing U مورد مداقه قراردادن
shared U باس مورد استفاده
to make observations [about] [on] U تامل کردن [در مورد] [به]
criticised U مورد انتقاد قراردادن
admired U مورد شگفت قراردادن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com